نقد و بررسی فیلم Blindspotting – نقطهکوری

موضوع نژادپرستی، تبعیض و کشته شدن سیاهپوستان به دست پلیسهای آمریکایی، چیز جدیدی نیست اما فیلم Blindspotting با نگاهی تازه و عامهپسندانه به سراغ این مسئله رفته و در رساندن پیامش تا حد زیادی موفق است. در ادامه با بررسی فیلم همراه آی پیرامید باشید.
کالین (با بازی داوید دیگز) که در حال سپری کردن محکومیت مشروط است و چند روزی بیشتر به آزادی کاملش باقی نمانده، به همراه دوستش مایلز (رافائل کاسال) در یک کمپانی حمل و نقل مشغول به کار است. تا اینکه یک شب، پشت چراغ قرمز گیر میکند و شاهد قتل وحشیانه یک سیاهپوست توسط پلیسی سفیدپوست میشود. این حادثه، تاثیر عمیقی بر کالین میگذارد اما او چارهای جز نادیده گرفتن موضوع و ادامه به زندگی در شهر اوکلند ندارد. چراکه او یک مجرم محسوب میشود و در ساعت غیرقانونی شاهد این فاجعه بوده، بنابراین شهادتش فاقد اعتبار است.
رابطه دوستی کالین و مایلز، نقطه قوت فیلم Blindspotting و همان چیزی است که باعث میشود، فیلم را تا لحظات آخر و با اشتیاقی کامل تماشا کنید. بااینکه مایلز سفیدپوست است، در جامعه سیاهپوستان زندگی میکند و حتی همسر و بهترین دوستش را از طریق همین جامعه به دست آورده است. مایلز شاید ظاهری متفاوت داشته باشد، اما باطنش همرنگ جماعتی است که با آنها بزرگ شده و در میانشان زندگی میکند. البته فیلم به نحوی همین موضوع را برای رساندن پیام تبعیض به کار میگیرد. مایلز در دعوایی که کالین بخاطر آن زندان رفت، حضور داشت اما پلیس چه کسی را دستگیر کرد؟ واضح است که در این شرایط کالین را کتبسته میبرند. در طی یک درگیری دیگر که در اواخر فیلم رخ میدهد، مایلز به سیم آخر میزند اما کالین وارد ماجرا نمیشود. برداشت ما از این مسئله میتواند این باشد که در جامعه آمریکا، انسانها به صرف سیاه بودن، محکوم میشوند و این موضوع که واقعاً جرم بزرگی مرتکب شدهاند یا نه، اهمیتی ندارد.
این فیلم درباره انتقامگرفتن یا تمسخر نژادپرستی نیست، بلکه انتقادات خود از مشکلات اجتماعی را با طنزی لطیف و همچنین نمایش اتفاقاتی دردرناک، بیان میکند. «نقطهکوری» پر از صحنههای به یادماندنی است، میتوان نزدیکی و صمیمیت دو فرد که رنگ پوستشان کاملاً متضاد است را درک کرد. میتوان وحشت کالین از کشته شدن را هنگام راه رفتن در خیابانهای سوت و کور اوکلند، در حالیکه اسلحه دوستش مایلز را در جیب دارد و ماشین پلیس به او مشکوک میشود، حس کرد. میتوان متوجه دلسردی و یأس کالین از برقرای عدالت شد و در کل باید گفت که دیدگاهی فیلم به مخاطب ارائه میکند، خوشایند و در عین حال دردناک است.
*از اینجا به بعد، پایان فیلم فاش میشود.
قدرت کلماتی که از دهان کالین خارج میشوند، فراتر گلولههایی کشندهای است که در اختیار دارد.
شاید پایان فیلم Blindspotting بحثبرانگیزترین بخش آن باشد. جایی که کالین و مایلز برای حمل وسایل، به طور اتفاقی به منزل همان پلیسی که فرد سیاهپوست را کشته بود، میروند. در اینجا کالین اسلحهای که از دعوای شب گذشته با مایلز در جیبش مانده بود را بیرون میآورد و شروع میکند به خواندن رپ! شاید استفاده از موسیقی در صحنهای که قرار بود مهمترین تقابل فیلم باشد، کمی عجیب به نظر برسد اما بهتر است آن را یک صحنه نمادین و تفسیری هنرمندانه از وقایع در نظر بگیریم. کالین در مواجهه با آن افسر پلیس، تمام عقدههای سرکوبشدهاش را به وسیله رپ و نشانه گرفتن اسلحه به سمت پلیس، خالی میکند. کالین شلیک نمیکند اما در هنگام صحبت، اسلحه آمادهی شلیک است، بنابراین قدرت کلماتی که از دهان کالین خارج میشوند، فراتر گلولههایی کشندهای است که در اختیار دارد. پایان فیلم، قطعاً نظرات مختلفی را در پی دارد، برخی آن را نمیپسندند و راهی احمقانه برای اتمام چنین اثری میدانند و برخی آن را دیدگاهی هنرمندانه و بدیع تلقی میکنند.
در چند سال گذشته شاهد خیزش استعدادهای سیاهپوست در سینما بودهایم. اکنون میتوان در بسیاری از ژانرهای مهم، آثاری را پیدا کرد که حرف خاصی برای گفتن دارند، از فیلم مستند I Am Not Your Negro (من کاکاسیاه تو نیستم) گرفته تا فیلم ترسناک Get Out (برو بیرون) اثر جوردن پیل که به نژادپرستی سیستماتیک انتقاداتی دارد، تا فیلم Black Panther (پلنگ سیاه) که در دسته بهترین فیلمهای ابرقهرمانی سال ۲۰۱۸ قرار گرفته و حتی فیلم Sorry to Bother You (ببخشید مزاحمتون میشم) که امسال اکران شد اما به اندازه «نقطهکوری» موفق نیست. همه این آثار، پلیدیِ تبعیض و نژادپرستی را نشان میدهند. فیلم Blindspotting هم یکی دیگر از این آثاری است که قدرت تاثیرگذاری و پیامرسانی قابل تحسینی دارد.
- امتیاز فیلم 8