نگاهی به فیلم Justice League – لیگ عدالت: بی عدالتی در حق قهرمانان!

در این سالها شاهد موفقیت روزافزون استودیوی مارول و فیلمهایش بودهایم. برنامه منظم و دقیق مارول برای خلق یک دنیای سینمایی و ارائه تصویری فان و عامهپسند از سوپرهیروهای محبوبش، موفقیتی بینظیر را برای فیلمهای کامیک بوکی در گیشه و البته در نزد منتقدان رقم زد. کمپانی برادران وارنر هم تصمیم گرفت بیش از این دست دست نکند و با خلق دنیای سینمایی خودش، قهرمانان بسیار محبوب کمپانی DC را به پرده نقرهای بیاورد. در ادامه مطلب با نگاهی به فیلم Justice League (لیگ عدالت) همراه آی پیرامید باشید.
آنها برای ساخت این دنیا از زک اسنایدر کمک گرفتند که قبل از این برای کارگردانی فیلم ۳۰۰ (اقتباسی از رمان گرافیکی نوشته فرانک میلر) و بلاکباستر کامیک بوکی Watchmen (واچمن)، نامش برسر زبانها افتاده بود. در نهایت اسنایدر فیلم جدید شخصیت سوپرمن را با نام Man of Steel (مرد پولادین) روانه سینما کرد و بازخوردها آنقدر که انتظار میرفت خوب نبود اما عملکرد قابل قبول فیلم در گیشه، موانع را برای ادامه کار از میان برداشت. حدود ۳ سال بعد فیلم پرخرج Batman v Superman: Dawn of Justice (بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت) اکران شد که انتقادات بسیار بیشتری نسبت به اثر قبلی اسنایدر دریافت کرد و دوگانگی شدیدی در نظرات به وجود آورد. بعضی این فیلم را از بسیاری جهات، اثری دیدنی، مفهومی و قابل اعتنا میدانند و بعضی آن را در حد یک فاجعه و افتضاح تمام عیار پایین میآورند.
اینها را گفتم تا این موضوع بدیهی را یادآوری کنم که زک اسنایدر در هنگام ساخت فیلم Justice League (لیگ عدالت) با فشار همه جانبه و انتقادات بیسابقهای رو به رو بوده است. این موضوع در کنار تراژدی خانوادگی (مرگ دختر وی) موجب شد اسنایدر پس از فیلمبرداری صحنههای اصلی، از پروژه کنارهگیری کند و جای خود را به جاس ویدون، کارگردان انتقامجویان مارول بدهد. با اینکه نام جاس ویدون به عنوان کارگردان ذکر نمیشود اما او نظارت بر فیلمبرداری دوباره و تکمیل جلوههای ویژه فیلم را بر عهده داشته، بنابراین نقش ویدون در نتیجه نهایی اثر، انکارناپذیر است. مشکلات لیگ عدالت حتی تا روز اکران تمامی نداشت و زمانی که خبر رسید کمپانی برادران وارنر بخشهایی از فیلم را جدا کرده تا به اثری ۲ ساعته دست یابد، آخرین امیدهایمان از دست رفت.
داستان از این قرار است که مدتی پس از مرگ سوپرمن، بروس وین به دنبال دورهم جمع کردن تیمی از ابرقهرمانان (شامل واندروومن، فلش، آکوامن و سایبورگ) است تا از زمین در برابر یک شخصیت خبیث کیهانی به نام استپن ولف (یکی از بدترین شخصیتهای منفی دیده شده در آثار ابرقهرمانی) دفاع کند. توجه به اینکه سه قهرمان حاضر در لیگ، هنوز فیلم اختصاصی ندارد، در نوع خود جالب است و از آن کارهایی نیست که در دنیای مارول ببینیم! شخصیتهای جدید با توجه به محدودیت زمان، نقش خود را به طرز قابل قبولی ایفا میکنند اما بن افلک (بتمن) و گل گدوت (واندروومن) نتوانستهاند به دلیل مشکلات فیلمنامه در حد و اندازه نقشآفرینی قبلی خود ظاهر شوند.
وابستگی شدید به تکنولوژی CGI باعث شده فیلم Justice League از حیث بصری هم شدیداً زننده و غیرقابل درک باشد.
در کمال تعجب، بتمنی که یکی از معدود نقاط قوت فیلم «بتمن علیه سوپرمن» بود به یکی از ضعفهای اساسی فیلم بعدی تبدیل میشود. فکرش هم خندهدار است، کسی که تا دیروز برای نجات بشریت حتی حاضر بود دستان خود را به خون سوپرمن آلوده کند، ناگهان به بذلهگویی روی میآورد! این موضوع را نمیتوان به پای تغییر و تحول در نگاه بتمن گذاشت بلکه باید آن را یک عقبگرد در شخصیتپردازی به حساب آورد. هنری کویل هم در نقش سوپرمن حضور چندانی در فیلم ندارد و اصلا مجالی برای تبدیل شدن به ابرقهرمان امیدبخشی که انتظارش را داشتیم، نمییابد. علاوه بر این، وابستگی شدید به تکنولوژی CGI باعث شده فیلم Justice League از حیث بصری هم شدیداً زننده و غیرقابل درک باشد. مشکل نه تنها افراط در تولید چنین صحنههایی بلکه کیفیت غیرقابل قبول آن برای فیلمی با بودجه تخمینی ۳۰۰ میلیون دلار است!
این اثر نه مخاطبش را ذوقمرگ و هیجانزده میکند و نه بار احساسی خاصی برای ماندگار شدن در خاطرهها دارد.
«بتمن علیه سوپرمن» به عنوان یک فیلم غیرمعمولی در ژانر خودش، فضای بسیار تاریکی ارائه میدهد. یک فیلم طولانی است که مفاهیم فلسفی غیرضروری و بحران وجودی ابرقهرماناش را مطرح میکند و در انتقال صحیح آنها به مخاطب دچار مشکل میشود. درست است که این اثر فیلمنامه پرحفره و در بعضی مواقع احمقانهای دارد، مورد پسند عامه تماشاچیان قرار نمیگیرد و از سوی منتقدان سرکوب میشود اما باید ریسکپذیری و سبک بصری منحصر به فرد آن را تحسین کرد. در نقطه مقابل این فیلم، لیگ عدالت را داریم که به هر نحوی سعی میکند شبیه دو فیلم قبلی اسنایدر نباشد، در حالی که مُهر اسنایدر پای اکثر سکانسهای آن به چشم میخورد! باعث تاسف است که بگویم فیلم Justice League در بد بودن از اکثر فیلمهای ابرقهرمانی چند سال اخیر پیشی میگیرد. لیگ عدالت به دنیا و کاراکترهای خودش تعلق ندارد و شکستی در راستای مارولی کردن دنیای دی سی است. این اثر نه مخاطبش را ذوق مرگ و هیجانزده میکند و نه بار احساسی خاصی برای ماندگار شدن در خاطرهها دارد. در نتیجه همه آزمون و خطاهای پایانناپذیر دی سی و برادران وارنر، تنها قهرمانان و طرفداران آنان هستند که به بیعدالتی گرفتار شده و به آنچه حقشان بوده نرسیدهاند.